چشميکه ندارد نظري حلقه دام است - ابوالمعانی بیدل

شعرستان - En podcast av Shaeristan - شعرستان

Podcast artwork

چشميکه ندارد نظري حلقه دام است هر لب که سخن سنج نباشد لب بام است بيجوهري از هرزه درائيست زبانرا تيغي که بزنگار فرو رفت نيام است مغرور کمالي زفک شکوه چه لازم کار تو هم از پختگي طبع تو خام است اي شعله اميد نفس سوخته تا چند فرد است که پرواز تو فرسوده دام است نوميديم از قيد جهان شکوه ندارد بادام و قفس طاير پر ريخته رام است کي صبح نقاب افگند از چهره که امشب آئينه بخت سيهم در کف شام است ني صبر بدل ماند و نه حيرت بنظرها اي سيل دل و برق نظر اينچه خرام است مستند اسيران خم و پيچ محبت در حلقه کيسوي تو ذکر خط جام است بگذر زغنا تا نشوي دشمن احباب اول سبق حاصل زر ترک سلام است گويند بهشت است همان راحت جاويد جائيکه بداغي نطپد دل چه مقام است چشم تو نه بست است مگر گفت و شنودت محو خودي اي بيخبر افسانه کدام است بيدل بگمان محو يقينم چه توان کرد کم فرصتي از وصل پرستان چه پيام است *** RumiBalkhi.Com